ضرورت توجه به ارتباطات ميان فرهنگی در جامعه ايران برای مواجه صحيح باتحولات جامعه اطلاعاتی
ارتباطات ميان فرهنگي هنگامي ظهور ميكند كه مردماني بافرهنگ يا پارهفرهنگهاي هويتي متفاوت به ارتباط ميان خود بپردازند. ( Jandt, 1995,P408) در اين ميان، فرد هنگامينيازمند آگاهي از راز و رمزهاي ارتباطاتميان فرهنگي ميشود كه در يك حس فرهنگي(Cultural Sense) خود را متمايز ازديگران ببيند. (Jandt, 1995,P7) و ضمنا در تلاش باشد كه به مشابهت معنيدرفراگرد ارتباط دست يابد. ارتباط ميان قومها، نمونهاي از چنين ارتباطياست. ايران ازكشورهايي است كه تنوع اقوام در آن مشهود و بارز است. اصولااين ديدگاه مطرح استكه براساس شواهد تاريخي، در طول پنج هزار سال گذشته،ايران هيچگاه مسكن قومواحدي نبوده است، بلكه هميشه اقوام گوناگوني دركنار هم در اين سرزمين زندگيميكردهاند. قوم(Ethnic) يكي از انواع اساسيپاره فرهنگها(Sub Culture) محسوب ميشود (كه در ارتباطات ميانفرهنگي اصطلاحپاره فرهنگ به هيچ وجه مناسب نيست). قوم مشابه نژاد(race) است، بااينتفاوت كه قوم در طي زمان تغيير ميكند، در حالي كه نژاد تقريبا ثابتاست.( Stavenhagen,1986) گروههايقومي براساس مشخصه هايي همچون دين، زبانو ويژگيهاي جسمي(Physical Features) از يكديگر متمايزميشوند.( Jandt, 1995, P12) بررسي مشخصههاي اقوام ايران نشان ميدهد كه تقسيم مردم ايرانبراساسزبان و دين صورت گرفته و نژاد نقش چنداني ندارد. اگر چه ويژگيهاينژادي در بعضيموارد چون تركمنها، هزارهها يا بربرها چشمگير است، ولي حتيدر اين اقوام نيز دين وزبان عامل مهمتري است تا نژاد. در برخي از كشورها،از ميان اقوام مختلف، قومي بيشترين خاك سرزمين را دراختيار دارد و بر بقيهاقوام مسلط است، در حالي كه اين ديدگاه مطرح است كه در ايران،برخلافبعضي از كشورهاي چند قومي، نميتوان از اكثريت - اقليت گفت و گو كرد،زيراهيچ گروهي به تنهايي بر همه گروهها مسلط نيست و بيشترين قسمت خاك رادر اختيارندارد. با وجود تنوع قومي در ايران، مذهب شيعه و زبان فارسي بهعنوان عامل وحدتملي و همبستگي ملي شناخته شدهاند. در واقع، اين نگاهديرينه و جا افتاده مبتني برشناخت مذهب و زبان به عنوان عامل وحدت ملي،مبحثي است كه تاكنون به طور جديمورد بحث قرار نگرفته است، در حالي كهتحولات جهاني شدن به ويژه طي 20 سالآينده، شرايطي را فراهم خواهد كرد كهقطعا اين ديدگاه ديرينه در ايران را زير سؤالخواهد برد. اگر به پديده اقوامدر ايران، نه از پشت پنجره پايتخت و مقر حكومتي، بلكه از پشتشيشه عينكاقوام نگاه كنيم، موضوع روشنتر خواهد شد. نخست آن كه، هريك ازاقوامايراني از هويت فرهنگي خاصي برخوردارند. فرد اي. جاندت، در كتاب «ارتباطات ميانفرهنگي»، در مورد هويت فرهنگي مينويسد: هرگاه اعضاي يكجمعيت، به طور آگاهانهخود را يك گروه بدانند كه در سلوك با يكديگر از يكنظام مشترك نماد، معني و هنجاربرخوردارند، داراي هويت فرهنگي مشترك هستند. در واقع، احساس هويت تركيبي است از همسانيها و تمايزها.( Jandt, 1995, P8) يك مسلمان اهلسنت بلوچ يا يك عرب زبان خوزستان در مواجهه با فارسزبانان شيعه هموطن خود،احساس تمايز و درمواجهه با اعضاي قوم خودي احساسهمساني ميكند و اين هماناحساس قوميت است. به ديدگاهها و شيوههاي عملفرهنگي كه اجتماع معيني از مردم را متمايز ميكنند،قوميت ميگويند. اعضايگروههاي قومي، از نظر فرهنگي خود را متمايز ازگروهبنديهاي ديگر در جامعهميدانند وديگران نيز آنان را همين گونه در نظر ميگيرند.درجه اين احساسهمساني و تفاوت، تحت تأثير نوع ديالكتيك ميان فرد و جامعه اوست.هر چه قدرقوم مداري ميان اعضاي اين قوم و يا در ميان اعضاي اقوام ديگر، به ويژهاقواممسلط، بيشتر باشد، احساس تفاوت بيشتر خواهد شد. قوممداري(ethnocentrism) قضاوت منفي نسبت به فرهنگ و پارهفرهنگهاي ديگر براساسمعيارهاي فرهنگخودي است. به عبارت ديگر، قوم مداري باور داشتن برتري فرهنگخودي است.( Jandt, 1995, P405) در ايران، مشكل از آنجا آغاز ميشود كه براي پاسداري ازتعريفيخاص از همبستگي ملي، آگاهانه يا ناآگاهانه شرايطي ايجاد شود كه سهمياز جمعيت و ياحوزههاي قدرت، به ويژه قدرت مركزي، به نوعي قوم مداريدست زند. در اين موردشواهدي موجود است. اين شواهد را ميتوان به دو دستهرويدادها و آمارها تقسيم كرد: در زمينه رويدادها، نزديكترين مورد شكايت 19نماينده اهل سنت مجلس، در آذر1381 به كميسيون اصل 90 است كه شاكيان،معترض برخوردهاي گزينشي با پذيرفتهشدگان آزمونهاي استخدامي و اخراجروحانيون اهل سنت از مساجد بودهاند، و ازرويدادهاي دورتر، مي توان بهوقايع پس ازنمايش آخرين قسمت سريال تلويزيوني امامعلي(ع) در برخي ازمناطق سني نشين - به ويژه كردستان - اشاره كرد. جايگزيني اشعارخاص رويموسيقي سنتي سيستان و بلوچستان از سوي راديو و تلويزيون، پخش تفصيليخبرنماز جماعت اقليت شيعه زاهدان در قبال پخش خلاصه خبر نماز جمعه اكثريتاهلتسنن در آن شهر، نمونه هايي از رويدادهاي قومگرايانه و يا عواقبآنهاست. در مورد آمارها، اصولا اين ديدگاه مطرح است كه آگاهي از وضعيتاقوام در ايراندر هالهاي از ابهام قرار دارد. در هيچ يك از سرشماريهايكشور، تعداد اقوام و يا متكلمان به زبانهاي مختلف مورد پرسش قرار نگرفت، جزيك بار، آن هم درپرسشهاي سرشماري 1365 كه آن هم به رغم نهايي شدن، بهدلايل خاصي كه بيشتر ناشي از شرايط اوايل انقلاب و اوضاع و احوال زمانجنگ تحميلي بود، از جمع آورياطلاعات مربوط به آنها خودداري شد. به همينترتيب، منابع آمارهاي رسمي دربارهتوزيع جمعيت شيعه و سني نيز تقريبا ساكتهستند. سرشماري سال 1375 ميگويد،99/56 درصد جمعيت مسلمان هستند; 0/13 درصدمسيحي ; 0/05 درصد زرتشتي ;0/02 درصد كليمي; و 0/09 درصد ساير اديان; اما سهمپيروان مذاهب شيعه وسني مشخص نيست. در مورد جمعيت اهل سنت، در صورتي كهمذهب جمعيت ساكن در استانهايكردستان و سيستان و بلوچستان را سني فرضكنيم، ميتوان برآوردي كرد. بنا برمصاحبهبا نخبگان مناطق مذكور، در برخي ازشهرها مانند چابهار، سراوان و ايرانشهر، حدود 95درصد جمعيت اهل تسنن هستند، درحالي كه اين نسبت در شهرهايي مانند زاهدان بهمراتب كمتر است. از آن سوبخشي از جمعيت اهل تسنن در مناطق ديگر مانند خوزستانو فارس نيز پراكندهاند. به عنوان مثال جدول تركيب قومي و نژادهاي جهان، 7 درصدجمعيت ايران را كردميداند.( ابوطالبي، 1378، ص 143) تخمين زده ميشود كه 47 درصد كردهاي ايرانسنيباشند.( احمدي، 1378، ص 327) در اين مورد محمد حكيم پور در گزارشي تحقيقيميگويد: «برخي ازبرآوردهاي منعكس در منابع رسمي دولتي، سهم اهل تسنن درايران را حدود 7 درصد ومنابع غيررسمي 15 تا 20 درصد برآورد كردهاند.»( حكيمپور، 1377، ص 18) در مورد توزيع زبان در جمعيت ايران، آمارها از شفافيتبيشتري برخوردارند. بهعنوان مثال، در مرداد 1370، هنگام صدور شناسنامه براينوزادان درباره زبان 49 هزارو 558 مادر در سطح كشور سئوال مطرح شد كه نتيجهحاكي از سهم حضور 53/8درصدي زبانهاي غيرفارسي در ايران بود. براساسنمونهگيري مذكور، توزيع سهمهريك از زبانها (به درصد) به اين شرح بود: 46/2 فارسي; 20/6 آذري ; 10 كردي;8/9 لري; 7/2 درصد گيلكي و شمالي ; 3/5عربي ; 2/7بلوچي; 0/6 تركمني; 0/1ارمني; و 0/2 ساير زبانها.( زنجاني، 1379،ص 53) برخي منابع مكالمه كنندگان به تركي را 24 (ابوطالبي، 1377، ص 31) وبرخي 25 درصد(ابوطالبي، 1377، ص 31) ذكر كردهاند.برآورد ميشود كه اين نسبتدر آينده به دو علت افزايش يابد. نخست آن كه رشد جمعيت ناشي از افزايشزاد و ولد در استانهاي آذرينشين بيشتر از ديگر استانهاي كشوراست (حكيمپور، 1377، 32); و دوم، كاهش تمايل به سوادآموزي فارسي در ميان آذري زبانهاست. براساسآمارها، در حالي كه سهم باسوادان آذربايجان شرقي، در سرشماري 1355، در رتبه سوماستانهاي كشور بود، در سرشماري 1370، به رتبه بيست و سومتنزل يافت.( حكيم پور، 1377، 32) برخيمنابع سهم ايرانيان عرب زبان را حدود 3 درصد، سهم ساير زبانها مانند لري، بلوچي،تركمني و ارمني را حدود 15 درصد، وسهم جمعيت فارسي زبان را 51 درصد برآوردكردهاند.( ابوطالبي، 1378، ص 143) به اين ترتيب، اگر مجموع برآوردها را با يكديگر مقايسه كنيم، ميتوانيمتركزبانها را بين 20 تا 25 درصد، كردزبانها را بين 6 تا 9 درصد و فارسزبانها را بين 45تا 60 درصد بدانيم. همچنين، آمارها نشان ميدهند كه توزيعزبان در برنامههاي درون مرزي راديو وتلويزيون ايران به هيچ وجه متناسببا توزيع زبان در ميان جمعيت نيست، براي مثال، درسال 1380، مجموعفرستندههاي راديوهاي درون مرزي در ايران، 193 هزار و 343ساعت برنامه پخشكردند كه 175 هزار و 288/1 ساعت آن برنامهها (90/66 درصد) بهزبان فارسي بود. فرستندههاي راديويي آذربايجان شرقي، آذربايجان غربي، اردبيل،زنجان وهمدان 9 هزار و 720/38 ساعت برنامه تركي، فرستنده خوزستان 1315ساعت برنامهعربي و فرستندههاي آذربايجان غربي، ايلام، كردستان، كرمانشاه، مهابادوخراسان 4 هزار و 843/08 ساعت برنامه كردي پخش كردند. سهم برنامهها بهسايرزبانها 2 هزار و 176/5 ساعت بود.( گزارش عملكرد، 1380، صص 78و72) در همانسال، مجموع فرستندههاي درون مرزي تلويزيون در ايران، 109 هزار و677/9 ساعتبرنامه پخش كردند كه 104 هزار و 972/1 ساعت آن (95/86 درصد) بهزبان فارسيبود. فرستندههاي آذربايجان شرقي، آذربايجان غربي، اردبيل و زنجان درمجموع 3 هزار و 733/9 ساعت برنامه تركي، فرستندههاي ايلام، كردستان، مهابادوآذربايجان غربي 573/2 ساعت برنامه كردي و فرستنده خوزستان 183/5 ساعتبرنامهعربي پخش كردند. سهم برنامهها به ساير زبانها 165/2 ساعت بود. درجدول زیر سهم زبان های اقوام ایرانی در رادیو تلویزیون ایران در سال 1380 نشان دادهشده است. جدول فوق می گوید، در حالي كه 22/5 درصد جمعيت ايران ترك زبانهستند، سهمبرنامههاي تركي راديو و تلويزيون فقط 4/45 درصد (5 برابر كمتر) است. اين نسبتهابراي كردي 4 و براي عربي 7 برابر است. در اين مورد كه چهسهمي از محتواي سالانه 303 هزار و 11 ساعت برنامه راديو وتلويزيون در ايراندر تأييد يا عليه ارزشهاي اقوام مذهبي ايراني است، اطلاعات دقيقيدر دستنيست، ولي شواهد حاكي از آن هستند كه حداقل در بيست و يكم رمضان وسومجماديالثاني هر سال محتواي برنامهها موافق ارزشهاي مذهبي اقوام اهلتسنن ايراننيستند و ميتوان انتظار داشت كه سهم عمدهاي از برنامههايديني و مذهبي راديو وتلويزيون در ايران، چه در برنامههاي آموزشي و چه دربرنامههاي خبري و يا سرگرمي،متمركز بر ارزشها و اعتقادهاي شيعه است. اينوضعيت شرايطي را ايجاد كرده كه از نوع ارتباطات افقي نيست و تنها شباهتآنبا ارتباطات افقي همان است كه دردهه 1970 در ادبيات مربوط به جريان يكسويهبرنامههاي تلويزيوني كشورهاي پيشرفته به سوي كشورهاي در حال توسعهبا اصطلاح خيابان يك طرفه توصيف ميشد. در حالي كه به نظر ميرسد تاكنونوضعيت ارتباطاتميان فرهنگي در حوزه مذكور، در ايران از نوع ارتباطات افقينبوده و بيشتر شكل ارتباطات عمودي را داشته است. به نظر ميرسد كه تركيبخيابان يك طرفه و ارتباط عمودي، تركيب نادري است كهمشابه آن را ميتوانفقط در جوامعي يافت كه اقليتهاي فرهنگي - از جمله زباني ومذهبي - در حصارچنين خيابان يك طرفه عمودي قرار بگيرند. بدون آن كه به منابعجايگزيندسترسي داشته باشند، به اين ترتيب، در چنين شرايطي، آنها را ميتوانمخاطبان ناخشنود ناميد; مخاطباني كه هرگاه قدرت گزينشي آنان بالا برود،ميتوانانتظار داشت كه به طور ارادي از مخاطب بودن خود كاملا اجتناب كنند. ادبيات ارتباطات ميان فرهنگي ميگويد، يكي از موانع بزرگ اينگونهارتباطاتوقتي است كه گروهي با قدرت بيشتر، استفاده از زبان خود را برديگران تحميل كنند.( Jandt, 1995, P14) تحميل زبان فارسي بر ساير زبانهاياقوام ايراني و يا قوم مداري زباني در راديو وتلويزيون ايران پيشينهاي بهمراتب بيشتر از دو دهه مربوط به دوران انقلاب اسلاميدارد. در واقع منشاءآن، ترادف يكساني زبان و مذهب با همبستگي ملي است. اين امر درهمهكشورهاي جهان سوم رايج نيست.
تعداد صفحات پروژه 14 صفحه می باشد.
مبلغ واقعی 8,500 تومان 20% تخفیف مبلغ قابل پرداخت 6,800 تومان